باران باران ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

بهانه زندگی

هفته دوازدهم

سلام . دیروز رفتم آرایشگاه و موهامو کوتاه کردم که چند وقت دیگه که ریزش مو شروع میشه حداقل کمتر بریزه و هم اینکه حداقل حالا که اصلاً حالم خوب نیست که سشوار بکنم احتیاجی نداشته باشم . بعد از آرایشگاه رفتم خونه مامان علی و قرار شد که علی شب بیاد دنبالم . مامان علی تا فهمید که من می خوام برم اونجا سیرابی بار گذاشته بود!! من هم که اصلاً به این غذا مایل نیستم همینطور مونده بودم چکار کنم . بالاخره وقتی آماده شد دیگه تو رودربایستی خوردم ولی حداقل با این فکر می خوردم که انشاء اله حالم بهتر بشه . ولی امروز صبح که دوباره با همون حالت تهوع از خواب بیدار شدم و لحظات بدی را می گذرونم . فقط امیدوارم هفته آینده که آخرین هفته ماه سومه دیگه این حالت تموم بش...
10 اسفند 1390

مقدمه

سلام . متأسفانه من روز اولی که وبلاگ درست کردم از بس هول بودم آدرس وبم را اشتباه تایپ کرده بودم و تا امروز توی همون وب خاطرات را ثبت می کردم ولی امروز تصمیم گرفتم آدرس وب را درست کنم که مجبور شدم یه وب جدید تهیه کنم و از اونجا که نمیشه مطالب را از اون قبلی به اینجا اختصاص بدم ادامه ماجرا را توی همین وب ثبت می کنم . آدرس وب قبلی :bahanahiezendegi.niniweblog.com  
7 اسفند 1390