هفته دوازدهم
سلام . دیروز رفتم آرایشگاه و موهامو کوتاه کردم که چند وقت دیگه که ریزش مو شروع میشه حداقل کمتر بریزه و هم اینکه حداقل حالا که اصلاً حالم خوب نیست که سشوار بکنم احتیاجی نداشته باشم . بعد از آرایشگاه رفتم خونه مامان علی و قرار شد که علی شب بیاد دنبالم . مامان علی تا فهمید که من می خوام برم اونجا سیرابی بار گذاشته بود!! من هم که اصلاً به این غذا مایل نیستم همینطور مونده بودم چکار کنم . بالاخره وقتی آماده شد دیگه تو رودربایستی خوردم ولی حداقل با این فکر می خوردم که انشاء اله حالم بهتر بشه . ولی امروز صبح که دوباره با همون حالت تهوع از خواب بیدار شدم و لحظات بدی را می گذرونم . فقط امیدوارم هفته آینده که آخرین هفته ماه سومه دیگه این حالت تموم بش...
نویسنده :
نفیسه
9:17