اندر احوالات این روزهای باران
خیلی وقته نتونستم بیام بنویسم به خاطر اینکه یا شارژ نت تموم شده بود یا مودم خراب بود الان هم اومدم خونه ی پدرجون اینا تا برات بنویسم عزیزم . . . دو روزی هست که ابریزشت بهتر شده ولی هنوز یه کم بینیت گرفته که ایشالا بهتر میشی . . . غذات را همچنان پس میزنی و نهایتا با کلی دلقک بازی و شکلک دراوردن نصف غذاتو میخوری . . . دو تا حساسیت پوستی به صورت و بازوت زده که شکلاش باهم فرق میکنه ولی هر دو از نوع خشکیه که قراره ببرمت دکتر تا ببینم چی میگه ایشالا که چیزی نباشه گلکم . . . چند روز پیش تو وب پارمین گلی مکعب ها و کتابایی که مامان گلش براش گرفته بود را دیدم و تصمیم گرفتم که برات بگیرم برای همین شبش رفتم و اون کتابا را برات خریدم ولی مکعب نداشت ف...