سلااام زندگی
از آخرین پستی که هیچ خبری از روزهای دردناک آینده نداشتم 6 ماه و ده روز گذشت . . . و الان اومدم تا بتونم دوباره از نو شروع کنم . . .
روزهایی که گذشت روزهایی بود که غمش اینقدر سنگین بود که اجازه نفس کشیدن حتی بهم نمیداد . . . بعضی وقتاش احساس میکردم یه وزنه ی سنگین روی سینه ام هست و به من اجازه نفس کشیدن نمیده . . . و این خداااااااااااااااا بود که تو تموم لحظاتش کنار همه ی خانواده ام بود تا بتونیم تمام این لحظات را دواام بیاریم . . . تو اون روزها ثانیه ای نبود که با خدا حرف نزنم و ازش کمک نخوام . . . و غافل از اینکه خدا همیشه کنارم بود و کمکم بود . . .
خدایا مثل همیشه بازهم همه جوره کنارم باش من همیشه و در همه حال محتاج رحمت و عنایت خاصتم
و اما از باران . . .
وااای باران نگو بلا بگو . . . نمیدونید چی شده هااااااااا . . . یه باقلوای خوردنی و خواستنی . ..
تو این شش ماه راه افتاد ، دندون درآورد ، موهاش بلند شد و از همه مهم تر زبونش باز شد اونم چه زبووونی . . .
ماشالا هر چی بگی پشت سرت تکرار میکنه حتی بگی قسطنطنیه
به من میگه : مامان نسیسه به باباش میگه بابا علی . . . به مامانم مادرجون و به بابام هم پدرجون به داداشم هم داداشی بعضی وقتا هم امد (احمد) صداش میکنه . . .
هر چیزی هم ببینه و براش سوال باشه میگه : این چی چیه آخه ؟؟؟
تلفن که زنگ بزنه و حرف بزنیم تا تموم میشه بعدش آنا میپرسه : کی بود؟؟؟ حتی اگه خودش با تلفن حرف بزنه
پاش که بسوزه میگه : مامان بریم آبو ، بشوییم ، چب کن (چرب کن)
گوشی هر کسی که زنگ بزنه یا پیام بیاد از آهنگاش میدونه مال چه کسیه ، میره طرفش بهش میگه : گوشیتوون !!!
خلاصه که دائرةالمعارف لغات که هیچ جملاتش هم تکمیل شده . . .
فقط دخمل قد و وزنش نسبت به هم سناش خیلی کمتره که قرار شد ازش آز بگیریم ببریم دکتر تا تصمیم گیری بشه
متاسفانه هیچ عکسی تو این مدت تو گوشی خودم ندارم که برات بذارم ولی حتما خاله ها و دخترخاله هام کلی عکس ازت دارند حتما ازشون میگیرم و برات میذارم عزیزم