باران باران ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

بهانه زندگی

. . . و باز هم غصه های مادرانه

1391/7/21 2:37
نویسنده : نفیسه
209 بازدید
اشتراک گذاری

این چند وقته کارم شده غصه خوردن . . . بعد از غصه برای وزن دخترم خستگی ناشی از تنهایی و همراه نبودن همراه زندگیم واقعا کلافم کرده . . . موندم پس اون حرفای قشنگ دوران بارداری چی شد؟؟؟

قبول دارم که واقعا خسته از کار میاد خونه ولی منم به بودن او در کنارم خوشم . . . بیشتر کمکا توسط مامان و بابام و داداشم صورت می گیره . . . کم کم دارم احساس حقارت می کنم . و مهمتر از اینا این که باران اصلا بغل باباش را دوست نداره و تا می ره تو بغلش فقط گریه می کنه تا بیام بگیرمش . . . حتی بغل بابام ارومتره تا بغل شوهرم . . . گاهی اوقات میگم شاید اون هم می فهمه که باباش خیلی کمک نیست و اون هم دلش مثل من خیلی گرفته . . .

این اتفاقا داره کم کم ما را از هم دور میکنه ، بعضی وقتا احساس می کنم اصلا نمیشناسمش چون کاراش خیلی عوض شده . . .

خیلی دلم گرفته . . . 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامانی کوروش
21 مهر 91 10:56
نفیسه عزیزم خواهر گلم اینقدر خودتو با این افکار عذاب نده. مردا همشون همینطورن هیچوقت نمی تونن جای یک مادر رو برای فرزندشون پر کنن این روزای سخت برای هممون هست. منم شرایطم بهتر نیست تازه خداروشکر کن مامان و بابای گلت پیشتن. من چی تویه شهر غریب تک و تنها. ولی اگه می خوای بارانو به باباش نزدیک کنی سعی کن تو شیر دادن کمکت کنه مثلا روزی یه بار شیرتو بدوش بده باباش با شیشه بهش بده بخوره قطعا رابطه بهتری با هم برقرار می کنن. موفق باشی عزیز دلم باران قشنگتو ببوس


Mamnon azize delam ke rahnemaiem kardi , doset daram
مامان الی
21 مهر 91 11:45
سلام عزیزم
الهی فدای غم دلت بشم من
نفیسه شاید حسودی می کنه
واسه شوهرت بیشتر وقت بزار
تند تند بهش بگو دوسش داری و بهش نیاز داری
اینطوری نکن افسرده میشی
منم داشتم میرفتم به طرف افسردگی شدید.
ولی این رو در نطر بگیر که اگه ما چیزیمون بشه هیچکس مل خودمون برا دخملامون دلسوزی نمیکنن

Mamnon Eli jonam , man ta hala injori fekr nakarde
پس قوی باش و صبور
آفرییییییییینننن دوست گل من
از رو باران ببوس محکم تا جیغش در بیاد
ههههههههههههههه





Chashm doste golam , kheili khoshhalam ke shomaha ra daram
elham
21 مهر 91 14:28
عزیزم نگران نباش، توی کتاب ها هم نوشته که این شرایط معمولا پیش میاد و شما میتونین حلش کنین ، شوهر شما هم حس میکنه بچه تمام وقت و فکر و انرژی شما را گرفته و شما به شوهرتون بی توجه شدین. حس میکنه طرد شده و دیگه برای شما وجودش اهمیت نداره ، غیر از اینکه به کمکش نیاز داشته باشین. باید این حس را در اون برطرف کنین وبهش اطمینان بدین که هنوز دوستش دارین و عشقتون بهش کم نشده . بهش ابراز محبت کنین.


Mamnon doste nazaninam,, kheili khoshhalam ke dostaye goli mesle shoma daram,zehnam baztar shod
سانی مامی شادیسا
23 مهر 91 14:56
نفیسه جونم مردها با اومدن بچه یه کمی حساس میشن چون می بینن که توجه تو همه اش به بچه است و تنها میشن
سعی کن باهاش حرف بزنی و از احساست بهش بگی. مطمئن باش اون شماها مخصوصا دخترشو خییلی دوست داره ولی به زمان نیاز داره تا به این شرایط جدید عادت کنه .


mamnon doste golam