دختر گلم - 3
. . . بالاخره ساعت 8 و 45 دقیقه رفتیم داخل ، دکتر سونو مرد بود ولی خیلی محجوب ، خوابیدم رو تخت و شروع کرد به توضیح دادن :
دو تا مانیتور وجود داره به هر کدوم که راحت ترید نگاه کنید ، اول سونوی دو بعدی انجام می دیم بعد هم سه بعدی تا تصاویر واضح تر دیده بشه ، شروع کرد به توضیح دادن و من قلبم می خواست از تو سینم بزنه بیرون می دونستم علی حالش از من بدتره ، اول یه تصویر کلی از جیگر نشون داد و بعد رفت روی قلبش و ضربان قلبش را گذاشت ، همون جوری تپل مپل می زد (قربون قلب مهربونش بشم . . .)
بعد هم شروع کرد از لحاظ سلامتی سر و مغز و کل بدن را چک کردن و خدا را شکر همه را به خوبی تعریف می کرد ، همون موقع دستمو به طرف اسمون بردم و ازش تشکر کردم و ضربان قلبم پایین تر میومد.
تو همین حین بود که گفت جنسیتش هم دختره . . . . . . که یهو انگار برق بهم وصل کرده باشند گفتم چی دختره (آخه همیشه فکر می کردم پسر باشه ) رومو کردم به علی و چشمای دوتامون پر اشک شد دیگه از اضطراب چیزی نمی فهمیدم و فقط به توضیحات دکتر گوش می کردم .
همه نوع حرکتی برام انجام داد این شیطون بلا . . .
از خمیازه ، دستشو زیر سرش گذاشته بود و پاش را رو هم انداخته بود ، انگشتشو تو دهنش می کرد و می خندید ، دو تا پاهاشو تا سرش بالا برده بود . . . . .
آخر کار هم جواب و دو تا سی دی را گرفتیم ، من و علی انگار قرص X زده بودیم ، علی برای دختر گلش آهنگ شاد گذاشته بود و می گفت بابا پاشو قرش بده . . .
یکی از بهترین لحظاتی که تو زندگیم داشتم را دیشب تجربه کردم . . .
خدایا نمی دونم چطوری شکرگذارت باشم ، چطوری باهات حرف بزنم ، ولی چیزی برامون کم نذاشتی . . .
من همچنان و همچنان ، لحظه به لحظه محتاج توام ، کمکم کن . . .
و برای دخترم ، تمام وجودم ، بهانه ی قشنگ زندگیم :
عزیزکم مامان و بابا عاشقتند . . . اگه بدونی چطوری دوست داریم . . .
برامون دعا کن . . . . . . . . . . . . . .