باران باران ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

بهانه زندگی

دختر گلم - 2

1391/2/20 11:20
نویسنده : نفیسه
240 بازدید
اشتراک گذاری

.... بعد از دکتر با بابام رفتم خونه خاله ، آخه روضه بود ، اونجا به دخترا نگاه می کردم و در حال روضه گریه می کردم و تو دلم به خدا می گفتم خدایا راضیم به رضای تو ، به من منت بذار و فرزند صحیح و سالم بهم عطا کن و مهر دختر را اگه نی نی دختر نیست از دلم ببر بیرون . . .

علی جون ساعت 7 و ربع بود که اومد دنبالم و با هم رفتیم ، معلوم بود خیلی مثل من هول کرده بود چون تو راه یا حرف نمی زاد یا اگه باهاش حرف می زدی با سردی جواب می داد ، یه آهنگی هم در مورد فرزند داشتن گذاشته بود و هر دفعه اشک تو چشماش حلقه می زد . . .

بالاخره تو این ترافیک و با اون سرعت علی ساعت 7 و 45 دقیقه رسیدیم مطب ، دفترچه ام را گذاشتم پذیرش و نشستیم ، بعد از 10 دقیقه منشی صدام زد و گفت چرا نگفتید سونوی سه بعدی دارید ، ما نمی تونیم امروز انجام بدیم چون خیلی زمان بره

اصلاً جا خوردم ، گفتم کسی از من نوع سونو را نپرسید ، من از کجا بدونم سونوی دو بعدی و سه بعدی برای شما فرق می کنه  . . . خلاصه بعد از کلی بحث و اعصاب خوردی قرار شد به عنوان آخرین مریض برامون انجام بده . . . ما خودمون هول و اضطراب داشتیم با این حرف بدتر هم شدیم . . . ولی هر چیزی توش یه مصلحته . . . اذان شد تو حال اذان حرم حضرت معصومه را نشون داد و من هم حالی پیدا کرده بودم که نگو فقط با خدا حرف می زدم ، تو فکر سلامتیش بودم ، تو فکر جنسیتش بودم ، احساس کردم فشارم اومد رو 5 ، حالم خیلی بد بود  . . .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

میرزا کوچک خان
20 اردیبهشت 91 9:50
ایشالا خدا یه نی نی سالم بهت بده.... عزیزم...


آمین ، انشاأاله برای شما گلم . . .