باران باران ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

بهانه زندگی

تعویض دکتر - استراحت مطلق و . . .

1391/4/12 20:04
نویسنده : نفیسه
678 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز یعنی یازدهم تیر ساعت ٤ نوبت داشتم . مثل همیشه موندم اداره و از اونجا راه افتادم ولی این دفعه خیلی اذیت شدم تا رسیدم یه چهارراه پایین تر . . . مرتب دلم درد می گرفت و دلم می خواست یه جا بشینم . . . احساس می کردم مثانه ام هر لحظه است که بیفته زمین . . . خلاصه با هزار بدبختی خودمو به مطب رسوندم و به عنوان اولین نفر وارد مطب شدم .

همون لحظه اول با حرفای دکتر شوکی بهم وارد شد که نگو . . . خانم دکتر تصمیم گرفته بود از ٥ مرداد تا ٢٤ شهریور بره خارج از کشور و به جای خودش ٢ تا دکتر جایگزین کرده بود . . . یکی برای مطبش و یکی هم فقط برای زایمان . . .

بعد از اون وقتی می خواست معاینه کنه دید که خیلی شکمم اومده پایین و برام استراحت نوشت ولی من که هنوز تو شوک رفتن دکتر بودم نه از این استراحت و پایین اومدن بچه ناراحت شدم و نه تونستم سؤالاتمو ازش بپرسم . . . باکلی اعصاب خوردی از مطبش زدم بیرون و پیش علی که رسیدم زدم زیر گریه . . .

علی هم که مثل همیشه اهل فکر کردنای مثبته می گفت خیر و مصلحتی تو این رفتن هست که ما نمی دونیم و قراره دکتر خوبی سر راهمون قرار بگیره . . .

خلاصه وقتی اومدم خونه بابام که حال و وضعمو دید زنگ زد به شاه سنائی نامی که تقریباً همه کاره بیمارستان  سعدیه و اون هم دکتر عراقی را معرفی کرد که فردا پیشش برم . . .

یه شناخت تقریبی ازش داشتم ولی با پرس و جوهایی که کردم فهمیدم کارش خیلی خوبه ولی مطبش هم خیلی شلوغه و هم خیلی مراحل را باید قبل از خود دکتر بگذرونی . . .

خلاصه امروز با بابام رفتیم مطب دکتر . . . مریض بود که از مطبش بالا می رفت . . . بیچاره بابام خودشو از بین اون همه زن به جلوی مطب رسوند و آشنایی داد و منشی هم خیلی تحویل گرفت و قرار شد که برم اول مطب ماما . . . بنده خدا بابام می خواست بیاد با خود خانوم دکتر صحبت کنه و آشنایی بده که خیلی هوامو داشته باشه ولی ای دل غافل . . . منشی گفت شما خیالتون راحت خانومتونو خودم همه کاراشو انجام می دم !!!!!! بابام دراومده میگه ایشون دخترمند . . . جلو همه می زنه به تخته میگه وای اصلاً بهتون نمیاد . . . همه خانوما تو مطب فقط به ما خیره شده بودند . . .

خلاصه تو یه پست دیگه از امروز و دکتر سه ساعته ! براتون تعریف می کنم . . .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

سانی
17 تیر 91 15:22
نفیسه جون حتما مصلحتی بوده دیگه عزیزم
ان شاله که این دکتر خوب باشه و زایمان راحتی پیشش داشته باشی
از دوران استراحت مطلق خوب استفاده کن


mamnon sani jonam
میرزا کوچک خان
20 تیر 91 14:44
نگران نباش عزیزم.... انشاالله خدا کمکت میکنه.... منم دچار درد شدید مثانه شدم.... خیلی بده....


mamnon azizam - yani az paien omadane ninie?d
خاله فهیمه
20 تیر 91 18:05
سلام
حق داری شوکه بشی عزیزم ولی علی راست میگه حتما یه صلاحی بوده
منم تعریف دکتر عراقی رو خیلی شنیدم
مواظب ژینای خوشکلم باش


doaa kon fahime jon
نازنین AF
20 تیر 91 22:11
عزیزم ، امیدوارم دکتری که پیشش رفتی ، همونطوری که تعریفش رو می کنند باشه و زایمان راحتی داشته باشی . به دلت بد راه نده .


mamnon afsane jonam - hamchenin baraye shoma