باران شیرین من
وای باران جونم این روزا داری شیرین تر میشی داری بزرگ میشی و من باهات حال میکنم . . . صبحا مامانی را تو بیدار میکنی حالا به هر وسیله که بتونی بعضی وقتا غلت میزنی و پاهاتو تو پهلوهام میکوبی بعضی وقتا با دستای کوچولو و نازت به هر جایی از بدنم که بخوره محکم ضربه میزنی بعضی وقتا هم محکم موهامو میکشی و من دیگه چاره ندارم که رومو بهت بکنم تا بهت نگاه میکنم یه خنده ی نازی میکنی که انگار همه ی دنیا را بهم میدن پا میشم و شروع میکنم ماساژت دادن تو هم که لاس و بی خیال میخوابی که من هر بلایی سرت بیارم . . .
این روزا عاشق پدر جون شدی وقتی پدر جونو میبینی دستاتو با حرص میاری بالا و ذوق میکنی که بغلم کنین . . . یه روز که خودت شماره پدرجونو از روی گوشی مامان خانوم گرفته بودی و ما دیدیم ای دل غافل پدر جونم داره باهات حرف میزنه و تو هم ذوق میکردی که بغلت کنن . . .
خاله هام خیلی دوست دارن . . . هر روز یا یک روز در میون میان که ببیننت و کلی باهات بازی میکنن تو هم کلی میخندی . . . بعضی وقتا دیگه خاله سرش درد میگیره از بس برات دلقک بازی درمیاره . . .
کلا عاشق این هستی که برات وقت بذارن و باهات بازی کنن . . .
شبا تو خواب وقتی بیدار میشی و شیر میخوای تا از دهنت می می بیرون میاد اه اه میکنی و سرتو اینقدر تکون میدی تا اخرش به هدفت میرسی و من گیج خواب از این حرکتت خندم میگیره . . .
هر چه که بغلت میکنم و بوت میکنم انگار ارضا نمیشه حتی تشنه تر میشم . . . نمیدونم بگم چقدر دوست دارم ولی بدون عاشقانه میخوامت عزیز دلم . . .