باران باران ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

بهانه زندگی

در آستانه 20 ماهگی باران

1393/2/4 12:21
نویسنده : نفیسه
617 بازدید
اشتراک گذاری

دختر شیرین زبون و باهوش من این روزا هزار ماشالا دیگه واژه ای نیست که به زبون شیرینش نیاد از خود راضیفقط منتظر یه کلمه یا جمله از دهن ما بیاد بیرون تا تکراراش کنه چشمک

چند روز قبل که مهمونی به خونه ی دوستم رفته بودیم بهم پیشنهاد شد فرهنگ لغاتش را تو وب بنویسم گفتم آخه این حرفی برای نگفتن باقی نذاشته هیپنوتیزم مثلا داشتیم با مامانم میگفتیم فقط قسطنطنیه را نمیگه که یهو دیدیم لبخند مرموزی میزنه و میگه قسطنیه  من و مامانم این مدلی شده بودیم این موقع تعجب

فقط دخملی خیلی ضعیف و لاغر که بود الان چند روزه کلا بی اشتها شده و خودم احساس میکنم که وزن کم کرده ناراحت برای همین دیگه از رو رفتیم و آزمایشش را بردیم آزمایشگاه تا نتیجه بگیریم و ببریم دکتر ببینیم چی میشه نگران

شبا وقتی خوابت بگیره شروع میکنی به نق زدن و خودت میگی خوابم میاد خمیازه راستی اینو بگم الان دو هفته است که برای خواب از ما جدا شدی چشمکرختخوابت را تو اتاقت پهن میکنم و وقت خوابت که میشه با هم میریم تو اتاق و با هم ماجراهایی دارمی خنثی

 اول کلی داستان برات میگم اوه بعضی وقتاش تو میگی نگو من میگم نیشخند و شروع میکنی به داستان گفتن .. . همون اول هم میگی خلاصه و داستان شنگول و منگول و حسنی را باهم قاطی میکنی و یه چیزی مخصوص به خودت برای مامان تعریف میکنیخنده تا مامان هم خوابش میگیره و اونوقت میشه که اذیتای دخی شروع میشه یا انگشت تو چشم میکنه یا موهامو میکشه . . . مامان هم اون موقع است که بداخلاق میشه و دخملی را یه دعوای زرگری میکنه کلافه باران هم حسساااااااااااس نگران آنا اشک تو چشماش حلقه میزنه و به لهجه شیرین اصفهانیش میگه : دبا نکن بارانو مامان (دعوا . . . ) عصبانی انوقت دوباره نازکشی شروع میشه و بارانه که میزنه زیر گریه انگار چی شده !!! خنثیخلاصه این پروسه دوباره از اول شروع میشه تا آخر که دیگه مامان ساعت یک و نیم شب ناز کشی حالیش نیست و باران هم که میبینه هوا پسه سرشو میذاره رو بالش و به دقیقه نخورده خوابش میبره نیشخندزبان

فداش بشم خیلی اخلاقش ماهه اینقدر خوبه که مامانش دوباره بدش نمیاد گول بخوره و یه باران دیگه بیاره نیشخند

فعلا این ماجرای خواب رفتن باران بود تا باشه پستای بعدی و ماجراهای دیگه با باران هورا

 

پسندها (1)

نظرات (1)

سانی مامی شادیسا
10 اردیبهشت 93 14:29
قربون این دختر شیرین زبون چقدر خوب که جای خوابش رو جدا کردی من هنوز اندر خم یه کوچه ام باریکلا مامان زرنگ. به فکر افتادی واسه باران خواهر یا برادر بیاری