قسمت دوم دکتر جدید
اونروز از ساعت ١ که مطب بودیم با کلی پارتی ساعت ٣ و نیم کارمون تموم شد و بیچاره بابام هم پایین منتظرم بود . . . فکر نکنم هیچ بابایی برای دخترش که بره دکتر زنان و زایمان این همه معطل شده باشه . . .
اولش رفتم پیش یه ماما که وزن و ضربان قلب دخمل را چک کرد و احساس رضایت کرد . . . بعد هم همه ی مدارکم را یه جا جمع کرد و گفت اگه خانم دکتر تأیید کرد بیا تا پرونده برات تشکیل بدم . . . یک ساعت منتظر موندم تا برم تو مطب تا بالاخره با پارتی وارد مطب شدم . . . دوباره قبل از اینکه برم پیش دکتر یه ماما دیگه بود و چند تا دیگه خانم باردار که یا منتظر بودند دکتر بیدا جداگونه صدای قلب نی نی را گوش بده یا برند سونو گرافی . . .
بالاخره بعد از یک ساعت دکتر اومد و به ترتیب صدای قلب نی نی ها را شنید . . . و من که مریض تازش بودم را بیشتر بررسی کرد . . . اول که ازم کلی ایراد گرفت که چرا آزمایش ژنتیک دکتر برام ننوشته ! بعد هم شروع کرد از حالاتم پرسیدن که من هم از درد مثانه و هم از ترشحات زیادم براش گفتم . . . و اون موقع بود که دکتر تعجبش بیشتر شد که چرا دکتر برای عفونتم فقط محلول تجویز کرده و آنتی بیوتیک نداده . . . چون ممکنه هر لحظه به خاطر عفونت کیسه آب بچه پاره بشه . . . خلاصه موقع تجویز دارو مترونیدازول و کرم واژینال برام تجویز کرد و قرص ایزوکسی پرین برای جلوگیری کردن از زایمان زود رس و استعلاجی دکتر قبلی را هم تأیید کرد و قرار شد واکسن کزاز بزنم ، آزمایش قند خون نهان برم و یه سونوی جدید را هم براش ببرم . نوبت بعدیم هم دو هفته بعد یعنی ٢٦ تیر شد .
تا الان واکسنمو زدم ، آز قند و ادرارم را هم رفتم و مونده سونو که فردا ساعت ٥ قراره برم . . . دوباره یه دلهره اومده سراغم . . . چون بعد از ٢ ماه می خوام از دخترم خبر دار بشم . . . ایشالاه که همه چی خوب و مرتب باشه . . . امیییییییییییییییییییییییین