باران باران ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

بهانه زندگی

نوبت نمی دونم چندم !!!!

1391/5/26 0:21
نویسنده : نفیسه
308 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخمل خوشگلم که با این سفت شدنت و تکونات دهن مامانی را سرویس کردی خنده

 

ببخشید که اینجوری بهت سلام دادم چون همین الان اینقدر سفت شدی که میخوای پوست شکممو پاره کنی و بزنی بیرون . . .

امروز 10 روزه که وارد 9 ماه شدیم (این تاریخ بالا را بی خیال بی خودیه !!!) فامیل را تا میبینم طوری حرف می زنن که انگار همین فردا زایمان دارم ولی تا می رم مطب دکتر همچین راحت حرف می زنه که منم سرخوش از مطب میام بیرون . . .

دوشنبه این هفته که رفتم دکتر فقط نیم کیلو اضافه کردم بودم البته به عبارتی نیم کیلو کم کرده بودم چون هفته قبل وزنم را ماما کمتر زد تا دکتر دعوام نکنه . . . جای علی خالی بود تا دوباره دعوام کنه . . . دکتر هم تا شکممو معاینه کرد خیلی راضی نبود خودم می دونم هم به خاطر تنبل بودنمه هم به خاطر ماه رمضون هم به خاطر این معده که انگار تو گلوم خونه کرده . . .

خلاصه از معده درد به دکتر که گفتم همه ی داروهام را عوض کرد و داروی معده هم برام نوشت . نوبت به دیدن سونو که رسید اول یه کم خندش گرفت و گفت دخترت از این کله درشتا و پر مغزاست و از سنش دو هفته بزرگتره و به خاطر همین دو تا آمپول که قرار بود برای تزریق تو بازوم بزنه را کنسل کرد .

منتظر بودم تا از تاریخ زایمان یه حرفی بزنه که دیدم داره می گه به سلامت . . . گفتم پس تاریخ زایمان چی ؟ گفت : چقدر شماها عجله دارین نی نی که فعلا جاش گرم و نرمه و ماهم عجله ای نداریم حالا برو تا نوبت بعد . . . من هم گفتم من که عجله ای ندارم فقط من اصلاً طبیعی نمی خوام و شبا از ترس زایمان خواب ندارم که دکتر گفت من قول می دم تو را سزارین کنم حالا نمی دونم برای دل من گفت یا نه

امید به خدا . . . نوبت بعدیم 4 شهریوره . . . فقط می ترسم از بس این دختره تکوناش محکم شده و بالا و پایین مامانش را سرویس کرده زودتر بیاد . . .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سانی مامی شادیسا
30 مرداد 91 16:47
نفیسه جونم انشاله که به سلامتی و سر وقت سزارین میکنی و بعدا به این روزها و استرسها میخندی



ishala ba doaye kheire shoma