من دوباره متولد شدم . . . من مادر شدم
اول می خوام از احساسی بنویسم که تا امروز ٦ روزه که تجربه اش کردم ولی اونو با هیچ حسی عوض نمی کنم . . . مادر یعنی عشق ناب و خالص و پاک . . . مادر یعنی لحظه لحظه دلواپس نفس نفس فرزند . . . مادر یعنی دلهره و اضطراب و نگرانی . . . مادر یعنی همه ی خواسته ات فرزند . . . مادر یعنی . . .
اینقدر سرشار از این حس خالصم که اشک مهلت نوشتن نمی دهد . . . مادر یعنی همه ی وجودت را سرشار از عشق کردن . . . مادر یعنی . . .
من همه ی وجودم سرشار از عشق به دخترم شده . . . همه ی لحظات زندگیم یعنی باران . . . من دیوانه ی فرزندم شده ام . . . من یعنی تماماً گذشت برای باران . . . برای لحظه لحظه ی نفسش . . . دیوانه وار عاشقش شده ام . . . دیوانه وار می پرستمش . . . انگار قلبم بیرون از تنم در حال زدن است . . .
خدایا . . . فقط تو می دانی . . . فقط تو . . . خدایا به حق مادری که شش ماهه اش را . . . خدایا به حق مادری که باز هم شش ماهه اش را . . . خودت برای من این امانت را حفظ کن . . .