بدون عنوان
مامانی من امشب اولین یلداییه که با تو گذروندم و لحظه به لحظه اش را تو در اغوشم بودی و من خوشحال که این یک دقیقه بیشتر هم با تو میگذره . . .
خیلی نانازی و ملوس شدی نفسم دلم می خواد بخورمت وقتی باهات حرف میزنم قشنگ جوابمو میدی و مثل من که تو شدی همه کسم و همه نفسم و همه زندگیم تو هم جز من کنار کسی دیگه اروم نیستی این کارت بیشتر عاشقم میکنه ، وقتی که بغل کسی رفتی و تا منو میبینی دست و پاهاتو جلو میاری که بیای بغلم دلم میخواد همه ی لحظه های زندگیمو برای این لحظه بدم . . . کم کم غریبی کردن را یاد گرفتی و بغل هیچ کسی اروم نیستی
دیشب اول رفتیم خونه ی دخترخاله نرگس که براش شب چله می بردن و اونجا هنوز نرسیده بابایی اومد دنبالمون و از اونجا هم که تو ناارومی می کردی خودمم ترجیح میدادم سریع تر بریم که ببینم تو اروم میشی از اونجا هم رفتیم خونه خاله ی بابایی چون برای عروس اونا هم شب چله میاوردن و اش پخته بودن و دعوتمون کرده بودن . . . اونجا که دیگه غوغا کردی تا میومدی هم یه کم اروم بشی با دیدن یکی دیگه دوباره میزدی زیر گریه برای همین ترجیح دادم اونجا را هم خیلی سریع ترک کنیم . . . و تا اومدیم خونه باران خانوم شاد و خندان بود از اینکه دیگه فضا ارومه و کسی بهش کاری نداره . . .
راستی پریشب هم رفتیم دو دست لباس برات گرفتیم یکیش سه تیکه کارترزه که خیلی خوشگله و من عاشق ترکیب رنگشم و یکی دیگه هم لباس هندونه ایه که امشب بهت پوشوندم .
امشب هم همه خونه مامان بتول جمع شدیم و بی نهایت خوش گذشت به خصوص سر سفره که عموها از خاطرات و سوتی های بچگی هامون میگن . . .
امشب به نسبت دیشب خیلی ارومتر بودی البته چون اینجا همه خیلی هواتو داشتن و تا میدیدن غریبی می کنی زیاد نزدیکت نمیشدن و تو هم بغل من اروم بودی . . .
هر لحظه با تو بودن برای من شیرین و خواستنیه . . . من عاشق توام . . . باور کن دخترم