باران باران ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

بهانه زندگی

باران تو فوق العاده ای

1391/12/8 23:46
نویسنده : نفیسه
216 بازدید
اشتراک گذاری

هیچ عنوانی بهتر از این نتونستم پیدا کنم که برات مطلب بذارم . باران جونم تو یه دختر فوق العاده ای . . . عاطفی و مهربون و مظلوم و خوش اخلاق و لطیف و . . .

تو هر روزی که میگذره بیشتر به خصوصیات خوبت پی میبرم . مثلا امروز صبح که بیدار شدم وقتی جاتو عوض کردم قرار شد با پدر جون و مامان خانوم بریم خرید منم کاراتو کردم و خودم یه لیوان شیر خوردم و رفتیم بیرون تو فروشگاه بغل پدرجون بودی و اواز میخوندی بعد هم که خودم بغلت کردم سرتو گذاشتی روشونم و خوابیدی اصلا بیقراری و ناارومی نکردی وقتی مامانم فهمید از صبح که بیدار شدی شیر نخوردی اینقدر دعوام کرد و دلش سوخته بود که اینقدر مظلومی .....

یا بعدازظهرش کمی بیقراری میکردی تا بیام پیشت بعد که تلویزیون را گذاشتم شبکه ای که قران میخوند خوب به قران گوش دادی و اروم شدی بعد که قران تموم شد دوباره گریت گرفت . . .

یا امشب بابام داشت از قیامت برای بابایی و دایی احمد حرف میزد و حواسش اصلا به شما نبود تو هم خوب گوش دادی و انگار ترسیده باشی یهو زدی زیر گریه . . . اشکات همینطور سرازیر بود و ما هم همه شوک که یعنی تو این چیزا را فهمیدی؟؟؟؟ خلاصه همه شروع کردیم به دست زدن و اواز خوندن گفتیم خوب حالا همه رفتیم به بهشت تا تو بالاخره اروم شدی . . .

یعنی باران من با تمام وجود عاشقتما . . . تو همه جوره به زندگیم رنگ دیگه ای دادی مثل بارون که میاد همه جا را میشوره و تمیز میکنه و همه چی عوض میشه از وقتی اومدی داری غمهای دلمو میشوری . . .

نه تنها من بلکه این خونه را پر شادی کردی . . . بابام با دیدنت دغدغه های کاری یادش میره . . . مامانم کمردردشو و احمد هم خوابشو . . . و من و بابایی هم با وجود تو تو شادی غرق میشیم . . .

و من همه ی این نعمتها را از خدای مهربونم دارم که تو هیچ لحظه ای از زندگی منو تنها نگذاشته و همیشه یاورم بوده هر چند من بنده ی خوبی براش نبودم . . .

خدا جونم دوست دارم و به خاطر تمام نعمتهات سپاسگزارم . 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

سانی مامی شادیسا
9 اسفند 91 14:55
عزیز دلمممممممممممممممممم واقعا که همه ی نی نی ها فوق العاده ان... صد در صد باران خانم هم یه فرشته کوچولوی ناز و فوق العاده است.... خدا حفظش کنه


جدا فرشته های نازنازیه شهریورند دیگه
فهیمه
11 اسفند 91 1:21
سلام
به به چه دخملی هزار ماشالا
باران جون به نظر من تو این یک ماه سعی کن مامانتو اذیت کنی تا دلش بیاد تو رو بذاره و بره کار



نه بابا چی از جون مامانم میخوای؟؟؟
فهیمه
11 اسفند 91 1:23
راستی نفیسه جون چرا عکسای باران رو نمیذاری؟؟


در دست اقدامه
ارامش
13 اسفند 91 20:43
ممنون که ادرس رو برام گذاشتی.واقعا دعات کردم البته اگه قابل باشم.خدا دخترتو برات حفظ کنه ان شاالله


خواهش میکنم ممنون دوست مهربونم
سمیرا مامان ترنم
18 اسفند 91 13:50
نفیسه جون خداراشکر که یه دسته گل آرومی داری خداحفظش کنه باران خوشگلمو.حتما حتما آرامشش را از مامانش هدیه گرفته


لطف داری سمیرا جان کم پیدایی دختر . . .؟؟؟