باران تو فوق العاده ای
هیچ عنوانی بهتر از این نتونستم پیدا کنم که برات مطلب بذارم . باران جونم تو یه دختر فوق العاده ای . . . عاطفی و مهربون و مظلوم و خوش اخلاق و لطیف و . . .
تو هر روزی که میگذره بیشتر به خصوصیات خوبت پی میبرم . مثلا امروز صبح که بیدار شدم وقتی جاتو عوض کردم قرار شد با پدر جون و مامان خانوم بریم خرید منم کاراتو کردم و خودم یه لیوان شیر خوردم و رفتیم بیرون تو فروشگاه بغل پدرجون بودی و اواز میخوندی بعد هم که خودم بغلت کردم سرتو گذاشتی روشونم و خوابیدی اصلا بیقراری و ناارومی نکردی وقتی مامانم فهمید از صبح که بیدار شدی شیر نخوردی اینقدر دعوام کرد و دلش سوخته بود که اینقدر مظلومی .....
یا بعدازظهرش کمی بیقراری میکردی تا بیام پیشت بعد که تلویزیون را گذاشتم شبکه ای که قران میخوند خوب به قران گوش دادی و اروم شدی بعد که قران تموم شد دوباره گریت گرفت . . .
یا امشب بابام داشت از قیامت برای بابایی و دایی احمد حرف میزد و حواسش اصلا به شما نبود تو هم خوب گوش دادی و انگار ترسیده باشی یهو زدی زیر گریه . . . اشکات همینطور سرازیر بود و ما هم همه شوک که یعنی تو این چیزا را فهمیدی؟؟؟؟ خلاصه همه شروع کردیم به دست زدن و اواز خوندن گفتیم خوب حالا همه رفتیم به بهشت تا تو بالاخره اروم شدی . . .
یعنی باران من با تمام وجود عاشقتما . . . تو همه جوره به زندگیم رنگ دیگه ای دادی مثل بارون که میاد همه جا را میشوره و تمیز میکنه و همه چی عوض میشه از وقتی اومدی داری غمهای دلمو میشوری . . .
نه تنها من بلکه این خونه را پر شادی کردی . . . بابام با دیدنت دغدغه های کاری یادش میره . . . مامانم کمردردشو و احمد هم خوابشو . . . و من و بابایی هم با وجود تو تو شادی غرق میشیم . . .
و من همه ی این نعمتها را از خدای مهربونم دارم که تو هیچ لحظه ای از زندگی منو تنها نگذاشته و همیشه یاورم بوده هر چند من بنده ی خوبی براش نبودم . . .
خدا جونم دوست دارم و به خاطر تمام نعمتهات سپاسگزارم .