دختر غذاخور من
سلام دختر قشنگم . . . روز به روز ماشالا داری خوشگل تر و خواستنی تر میشی اون شکلی که من همیشه دوست داشتم و تو خوابام میدیدم . . . اینو نه اینکه من چون مامانت هستم بگم خونه ی هر دو تا مادربزرگا که میریم همه همینو میگن . . . قربون دختر نانازیم بشم من . . .
روز 15 اسفند قرار بود چکاب بشی برای همین هم ما ساعت هشت شب نوبت گرفتیم . خدا را شکر خلوت بود . تا رفتیم داخل قد و وزن و دور سرت گرفته شد که دکتر از قد و دور سرت راضی بود ولی از وزنت که 7 و 200 بود راضی نبود یعنی دقیقا از روزی که واکسن زدی دیگه غذاتو درست نخوردی . . .
لیست غذات که کلا عوض شد . صبحا باید ساعت 7 صبحانه بخوری!!!!! دو روز سرلاک دو روز میکس ماست و خرما و پسته و دو روز حریره بادام و یک روز هم فرنی
ناهار و عصرانه سوپ داری که یک روزش با ماهیچه و روز دیگش با سینه مرغ درست میشه البته سبزیجات و برنج هم داره . ساعت 12 ظهر هم یک روز در میان اب سیب یا موز میخوری . . .
بابا علی که منو با این غذا خوردنت بیچاره کرده اخه میدونی خیلی حواسش به توه کلی حساسیت به خرج میده روزی دو بار برای غذات تلفن میکنه و تا جزئیات را هم نپرسه ول کن نیست . صبحا صبحانتو میاره بالای سرم که بیدار بشم و بهت بدم . تا که میاد خونه هم دوباره همون سولات را میپرسه اوایل یه کم ناراحت میشدم ولی چون میدونم از دوست داشنته بی خیال میشم .
راستی هفته ی پیش بردیمت اتلیه و عکسای خوشمل ازت گرفتیم ایشالا اماده که بشه از رو قابش عکس میگیرم و برات اینجا میذارم .
باز هم مثل همیشه بهت میگم : بدون که خیلی دوست دارم . . .