پایان 9 ماهگی باران
سلام دختر عزیزتر از جونم . . . قربون اون شیرین کاریات بشم که روز به روز داره بیشتر میشه . . . جیگر مامان امروز 9 ماهش تموم و وارد ده ماهگی شد . . . از بعد از مشهد خیلی سرمون شلوغ بوده . . . هم اومدن پسر عموی من با خانومش و نی نی گولوش هم مراسم ازدواج دختر عمومه و هم سرکار اومدن مامانیت . . . هفته ی اول سرکار رفتن خیلی سخت بود البته انگار فقط برای من چون تو توی خونه تقریبا اروم بودی و با خاله و دختراش بازی میکردی ولی هفته ی بعد انگار که دیگه فهمیدی نبودن مامان از صبح تا ظهر دیگه همیشگیه و دخترخاله ها هم برات عادی شدن بهانه گیر شدی البته دندون دراوردن هم توش بی اثر نیست اخه لثه ی بالاییت دو تا تاول زده و همین روزاست که مرواریدای دی...
نویسنده :
نفیسه
11:31